ما را به وصال تو چه گویم، که محال است
دل در طلبت در تپش و خواب و خیال است
هر روز و شب و ثانیه ها ، و همه ایام
امید چنین پیکر خسته به وصال است
این ماهی گمگشته ی مرداب گل آلود
دلبسته به پیوستن دریای زلال است
هی می گذرم از سر کوی تو به دیدار
دیدار میسر نشد و جای ملال است
در خلوتم از هجر تو ناکام در این راه
دانم که همه موهبتش رشد و کمال است
فهیمه خلیلی
که با آیینه ها فامیل هستی...
ما را در سایت که با آیینه ها فامیل هستی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : afsaneheshgh بازدید : 3 تاريخ : سه شنبه 18 ارديبهشت 1403 ساعت: 9:20